سناریو سوکوکو:هیولای زیبا
یعنی اگه لایک نکنین قهرـمیکنم دیگه پاوت نمیدماااااا😭😭😭 این همه بازدید میخوره هیچی به هیچی
خوب بریم برای سناریو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ★
جهنم وحشت ناک تر از همیشه بود قدرت نا شناخته ای از بدن دخترک بی رحم جهنم سرازیر و به دستور اون هرج و مرج ایجاد میکرد معلوم نبود قدرت از کجا اومده و دقیقا چه کاری انجام میده ولی واضح بود که باید سر کوب بشه پس باید قوی ترین شیطان جهنم این کارو میکرد ولی....اون چطور میتونست؟ ارباب بزرگ چو بعد از قیب شدن همسرش خورد شده بود و بهم ریخته بود خشمی که مثل مذاب پوست رو میسوزوند تمام جهانش رو فرا گرفته بود تنها چیزی که بهش فکر میکرد کشتن اون عامل هرج و مرج بود همون دختر...لیلیث...دختری که موهای طلاییش دقیقا تضاد رنگ قرمز و شرارت توی چشماش بود دومین شیطان قدرت مند کسی که قبل از فرستاده شدن چو به جهنم اولین و قدرتمند ترین شیطان بود کسی که حتی زیبا ترین شیطان هم شناخته شد ولی...اون طمع کرد و برای دوباره بر گردوندن قدرت خودش جنگی به راه انداخت تا شیاطین از ترس جونشون هم که شده چو رو به رتبه دوم بودن بشناسن اما...اون یه اشتباه بزرگ کرد ، اون جرعت کرد با کسی در بیوفته که خشمگین تر از شعله های بلعنده جهنم بود و همین اون رو به تباهی کشوند بعد از اینکه تو یه مبارزه کوتاه فقط با چند ضربه از پا افتاد و تمام نیرویی که داشت از بدنش بیرون کشیده شد توی لحضات آخر عمرش نفرین قویای روی چو گذاشت چو مجبور بود توی بدن یه آدم زندگی کنه در حالی که از بیماری رنج میبره و بدترین قسمت اینجاست که اون نه میتونه بمیره و برای اینکه چند روز حالش بهتر بشه مجببوره خون آدم هایی که کشته رو بخوره بدن لیلیث بعد از قرار دادن این نفرین شروع به نابود شدن کرد پوست بدنش از روی ماهیچه هاض سر خورد و افتاد و خون خیلی زیادی از قفسه سینه اش جایی که قلب خشمگینش قرار داشت به بیرون فوران کرد خونی که روی ماهیچه هاش ریخته بود شروع به سوزاندن همه وجودش کرد...اما...او واقعا لیلیث بود؟ دختر شاد و بی تفاوت همیشگی؟ کسی که تا همین چند روز پیش به خوبی با ارباب چو کنار می اومد؟ شاید چشم ها این بار هم اشتباه کردند....شاید این بار احساسات بودند که جنگ را شروع و آن را پایان دادند
خوب بریم برای سناریو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ★
جهنم وحشت ناک تر از همیشه بود قدرت نا شناخته ای از بدن دخترک بی رحم جهنم سرازیر و به دستور اون هرج و مرج ایجاد میکرد معلوم نبود قدرت از کجا اومده و دقیقا چه کاری انجام میده ولی واضح بود که باید سر کوب بشه پس باید قوی ترین شیطان جهنم این کارو میکرد ولی....اون چطور میتونست؟ ارباب بزرگ چو بعد از قیب شدن همسرش خورد شده بود و بهم ریخته بود خشمی که مثل مذاب پوست رو میسوزوند تمام جهانش رو فرا گرفته بود تنها چیزی که بهش فکر میکرد کشتن اون عامل هرج و مرج بود همون دختر...لیلیث...دختری که موهای طلاییش دقیقا تضاد رنگ قرمز و شرارت توی چشماش بود دومین شیطان قدرت مند کسی که قبل از فرستاده شدن چو به جهنم اولین و قدرتمند ترین شیطان بود کسی که حتی زیبا ترین شیطان هم شناخته شد ولی...اون طمع کرد و برای دوباره بر گردوندن قدرت خودش جنگی به راه انداخت تا شیاطین از ترس جونشون هم که شده چو رو به رتبه دوم بودن بشناسن اما...اون یه اشتباه بزرگ کرد ، اون جرعت کرد با کسی در بیوفته که خشمگین تر از شعله های بلعنده جهنم بود و همین اون رو به تباهی کشوند بعد از اینکه تو یه مبارزه کوتاه فقط با چند ضربه از پا افتاد و تمام نیرویی که داشت از بدنش بیرون کشیده شد توی لحضات آخر عمرش نفرین قویای روی چو گذاشت چو مجبور بود توی بدن یه آدم زندگی کنه در حالی که از بیماری رنج میبره و بدترین قسمت اینجاست که اون نه میتونه بمیره و برای اینکه چند روز حالش بهتر بشه مجببوره خون آدم هایی که کشته رو بخوره بدن لیلیث بعد از قرار دادن این نفرین شروع به نابود شدن کرد پوست بدنش از روی ماهیچه هاض سر خورد و افتاد و خون خیلی زیادی از قفسه سینه اش جایی که قلب خشمگینش قرار داشت به بیرون فوران کرد خونی که روی ماهیچه هاش ریخته بود شروع به سوزاندن همه وجودش کرد...اما...او واقعا لیلیث بود؟ دختر شاد و بی تفاوت همیشگی؟ کسی که تا همین چند روز پیش به خوبی با ارباب چو کنار می اومد؟ شاید چشم ها این بار هم اشتباه کردند....شاید این بار احساسات بودند که جنگ را شروع و آن را پایان دادند
- ۲.۸k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط